loading...
داستان و رمان
نیما بازدید : 61 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بخشی از رمان:

مینا با زنی زندگی میکند و به او مادر میگوید که در زلزله او را نجات داده و او را از کودکی بزرگ کرده است . این دو نفر فقط هم دیگر را دارند . مادر مینا برایش گفت که او پسری دارد که در زلزله او را گم کرده و دیگر پیدایش نکرده . آنان با کار مینا روزگار میگذرانند .مینا به طور اتفاقی با خانواده ایی آشنا میشود که از او دعوت میکند معلم سر خانه دختر آنان شود ،مینا میپذیرد و به آن خانه میرود در آنجا با پسر خانواده آشنا میشود که دل به یک دیگر میسپارند ولی ………………

 

برچسب ها قاصدک ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 48
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 47
  • بازدید ماه : 68
  • بازدید سال : 382
  • بازدید کلی : 8,784